غذا در واقع فقط يک ماده مصرفي نيست، بلکه يک خوراک فرهنگي است که در خود فرهنگ و آداب و رسوم مردم بومي يک منطقه را جاي داده است { محمد کاظم حلاجي ثاني – کارشناس ارشد جغرافيا و برنامه ريزي توريسم و راهنماي تور }
غذا نخستين نياز هر انسان است و هر کسي دست کم در طول روز به يک وعده غذا نياز دارد. غذا در واقع فقط يک ماده مصرفي نيست، بلکه يک خوراک فرهنگي است که در خود فرهنگ و آداب و رسوم مردم بومي يک منطقه را جاي داده است. شايد بتوان گفت، غذا يکي از عوامل اصلي در بهداشت رواني و شخصيتي مردم يک جامعه نيز محسوب ميشود. غذا حتي در بحث فلاسفه نيز بسيار مورد تحقيق قرار گرفته است بگونه اي که «فوئر باخ»، يکي از نظريه پردازان فلسفي آلمان، در اين ارتباط مي نويسد: بجاي سخنان پرشور بر ضد گناه به مردم غذاي خوبي بدهيد، انسان آن چيزي است که مي خورد. بر همين اساس يکي از معيارهاي مهم سفر، غذا است و گردشگري غذا و خوراک يکي از انواع گردشگري بوده که با توجه به افزايش زمان اوقات فرغت و نياز انسانها به يک محيط همنشيني روز به روز در حال رشد است. گردشگري بعنوان يک صنعت مولد و با توجه به سلايق مشتريان به انواع مختلفي تقسيم ميشود. در اين نوع از گردشگري، گردشگران با هدف ديدار از غذاهاي بومي مناطق ،چگونگي گردآوري مواد اوليه، فرايند تهيه و پخت و ابزار و وسايل بکار برده شده،سفر مي کنند. اين گردشگران در کنار ديدار از ساير جاذبههاي گردشگري مقصد، به هم کاري در زمين هاي کشاورزي، اقامت در خانه و کاشانه هاي بومي و همصحبتي با مردم محلي علاقمند مي باشند. گردشگري غذا در برنامه ريزي متوليان گردشگري مي تواند هم بعنوان هدف اصلي سفر،براي آنهايي که با روحيه کنجکاوي خود سعي در شناخت غذايي يک منطقه دارند،و هم بعنوان يک برنامه مکملي در تمامي تورهاي گردشگري با هر هدفي گنجانده شود. به هر حال چه بخواهيم و چه نخواهيم در هر تور گردشگري و با هر هدفي،وعده هاي غذايي يکي از برنامه هاي اصلي سفر است،بنابراين چه بهتر است که به اين بخش بيش از گذشته و با نگاهي خاص نگريسته شود. مکتب آشپزي ايراني يکي از سه مکتب اصلي خوراک در کنار مکاتب آشپزي رومي و چيني و بسيار جالب است که در ايران اين فرصت گردشگري بيشتر در مناطقي وجود دارد که در زمينه گردشگري روستايي و کشاورزي فعال هستند. ما از درياي کاسپين تا درياي پارس و از شرق تا غرب کشور سرشار از پتانسيلهاي گردشگري در اين بخش هستيم. بعنوان مثال مازندران و گيلان يک قطب گردشگري غذايي در ايران بشمار ميآيند و چه خوب است که غذاهاي اين خطه از کشور هنوز زنده بوده و در رستوران ها و محافل غذايي ارائه ميشود. ما در ايران موقعيت هاي جغرافيايي متفاوت داريم و اين طول و عرض متفاوت سبب شده است که در ايران خوراک هاي متفاوت داشته باشيم. با اين وجود متاسفانه هنوز اين ظرفيت در ايران مورد توجه قرار نگرفته و کمتر به عنوان يک عامل جذب گردشگر به آن پرداخته ميشود. حال آنکه ايران فرصتهاي فراواني در اين بخشدار که هنوز به يک جاذبه تبديل نشده است. ما هنوز غذاهاي بومي مناطق خود را نمي شناسيم، هنوز نميدانيم که يک بانوي گيلاني چه کار مي کند که ميرزا قاسمي او آوازه پيدا مي کند و هنوز نمي دانيم چرا نام آبگوشت وقتي مي آيد ذهن ها به شمال غرب اين سفر مي کند.
منبع : مسافران-دو ماهنامه بین المللی میراث فرهنگی،گردشگری و هتل داری